چمن لاله هفتکل قشقایی
این وبلاگ متعلق است به ترکها و کسانی که به قشقای های هفتکل و شیراز و عقایدو رسوم آن علاقه مند هستند (( صمد صفی خانی))

 

همسر گزینی در ایل قشقائی:
 در جوامع عشایری، همسر گزینی صرفا پیوند دو نفر یا دو خانواده نیست. بلکه پیوند ازدواج ، ابعاد وسیعتر و مهمتری دارد که شامل پیوند دو طایفه ، دو تیره و یا مهمتر پیوند دو ایل است که به این وسیله با هم مرتبط و متحد می شوند. ازدواج در پاره ای موارد در بین عشایر پایان دهنده دشمنی و خصومتهاست. همسر گزینی در بین عشایر اهداف و انگیزه های متفاوت با جوامع شهری دارد طرفین ازدواج یعنی پسر و دختر تا همین اواخر نقش چندانی در انتخاب نداشتند ازدواج ها بیشتر توسط والدین و با توجه به انگیزه ها و اهداف تحکیم موقعیت خانواده در بین فامیل و یا طایفه صورت می گرفت. انگیز های اساسی ازدواج در بین این مردم را میتوان به طور خلاصه چنین بیان کرد:
ـ تولید نسل : از آنجا که خانواده رکن اساسی اقتصاد در زندگی عشایری است و آنها به تبع زندگی خود اتکائی، که دارند ناگزیرند که تمام احتیاجات اولیه زندگی را خود تهیه و تدارک ببینند. نیروی انسانی نقش اول را در درامد اقتصادی دارد. علاوه بر آن نداشتن شرایط ایمنی در سنین کهولت در جوامع عشایری انها را متکی به فرزندان می کند ، به خصوص فرزندان ذکور که علاوه بر کمک و همکاری با والدین در حفاظت و نگهداری اموال ،پرورش و تولید دام و غله ،شرکت در منازعات قبیله ای حائز اهمیت فراوان است. ویژه گی پدر سالاری و پدر تباری در خانواده ها لزوم وجود فرزندان ذکور را جهت ادامه نسل در خانواده را اهمیتی خاص می بخشد. در عشایر به خانواده هائیکه فاقد اولاد ذکور هستند "اجاق کور" می گویند و این امر حکایت از این فلسفه دارد که این خانواده تداوم نخواهد داشت و در اینده اجاق انها که حکایت از روشنائی و تداوم است ادامه نخواهد داشت و خاموش خواهد شد. و اینگونه خانواده ها در میان بنکو و طایفه افراد واجد ترحم هستند.  تجدید فراش در میان افراد ایل قشقائی جایگاهی ندارد ولی مردان فاقد اولاد ذکور غالبا بر خلاف عرف و رسوم موجود در عشایر به ازدواج های دوم تن در می دهند تا بتوانند دارای اولاد ذکور شوند. خانواده هائی که دارای چند اولاد ذکور هستند از نظر کا رهای تولیدی و امور جاری خود مشکلات کم تری دارند و غالبا به علت تقسیم کار بین افراد خانواده از اوضاع بهتری بر خور دارند.
ازدواج های زودرس: به علت شیوه زندگی آزاد در دامنه طبیعت روابط بین افراد به خصوص جوانان دارای محدویت کمتری است. گفتگو ، کار و تلاش مشترک بین زنان و مردان پسران و دختران بصورت وسیعی جریان دارد. به همین سبب والدین وظیفه شرعی و اجتماعی خود میدانند که فرزندان خود را هر چه زودتر سرو سامان بدهند و انها را به خانه بخت بفرستند و با این کار علاوه بر عمل به تکلیف دینی خود از مشکلات مربوط به مجرد بودن فرزندان خود و عواقب آن جلوگیری می کنند در میان مردم عشایر هرگونه روابط جنسی خارج از ازدواج گناهی است نا بخشودنی و عملی است کفر امیز. مرتکبین آن به سختی مجازات می شوند و این مجازات ها تا سر حد قتل خاطیان و غارت و چپاول خانواده پیش می رودـ چه بسا این کار باعث جنگ و خونریزی بین طایفه ها و گاهی ایل می شود. بنا بر این خانواده ها به محض این که جوانان به سن بلوغ میرسند تلاش    می کنند که همسری مناسبی برای آن ها انتخاب کنند و یکی از دلایل اساسی انتخاب همسر برای فرزندان توسط اولیاء همین کم سن و سالی انها ست که فرصت کم تری برای تفکر انتخاب و استقلال دارند.
عوامل موثر در انتخاب همسر : عوامل مختلف و متعددی در انتخاب همسر بین عشایر وجود دارد از جمله:
۱ـ دین .کوچ نشینان قشقائی همه مسلمان هستند و طبعا از قوانین اسلامی در رابطه با محدویت ازدواج با غیر مسلمان را رعایت می کنند. این مسئله یک امر عمومی و پذیرفته شده است البته در دهه های اخیر استثنائاتی مشاهده شده است از جمله جوانانی که برای تحصیل به خارج رفته اند همسر خارجی و غیر مسلمان انتخاب کرده اند.
۲ـ ازدواج فامیلی. یک رسم قد یمی و مرسوم در بین عشایر ازدواج با فامیل و یا هم طایفه هاست و به ندرت ازدواج های غیر فامیلی یا غیر طایفه وجود دارد. خانواده ها انواع شرایط و تقاضا های سنگین را برای جلوگیری از این گونه ازدواج ها به کار می برند و یکی از دلایل تقلیل نسل درمیان عشایر شاید همین رسم ازدواج فامیلی باشد. نزدیکان خود ازدواج نمایند. مطالعات انجام شده در این زمینه نشان مى‌دهد که تنها تفاوت بین عشایر گوناگون دراین‌باره این است که در برخی ایلات ازدواج با دختر عمو رایج‌تر است و در بعضى طوایف ازدواج با دختر دایى یا دختر عمه عمومیت بیشتری دارد. عشایر ترجیح مى‌دهند با یکى از خویشان و
۳ـ طبقات اجتماعی :. اعضای جامعه عشایر قشقائی چنانچه در فصول دیگر اشاره شده از نظر قدرت سیاسی و اقتصادی و جایگاه اجتماعی متفاوت هستند. ایلخانان، خانان، کلانتران و حتی کدخدایان طبقات مخصوص به خود را دارند . در ایل قشقائی طبقات سطح بالا مانند خانواده ایلخانی و خانان یا کلانتران تنها با گروه های هم طبقه ازدواج می کنند. در بسیاری موارد از ازدواج با هم طبقه های خود در سایر ایلات مانند بختیاری و یا بویر احمد نیز خود داری می کنند.   نویسنده خود شاهد بوده ام که دختر یکی از خان های قشقائی با وجود خواستگاران فراوانی که از قشر های پائین داشت ولی چون هم طبقه نبودند ازدواج صورت نگرفت و این دختر تا سنین بالا همچنان مجرد باقی ماند. محدویت دیگری که در ترکان قشقائی وجود دارد ازدواج با طایفه های است که به نوازندگی ـ آهنگری و آرایشگری اشتغال دارند البته این محدودی در سالهای اخیر بسیار رنگ باخته و این افراد جایگاه مناسب خود را بد ست آورده اند.
۴ـ محدودیتهای مالی :. یکی از مشکلات عمده جوانان در گذشته گرفتاری مالی بود. یکی از رسوم قدیمی و رایج در ایل همان تعیین شیر بهاء و یا باشلق زیاد برای ازدواج هاست. باشلق در طبقات مختلف متفاوت است از جمله:
الف ـ این رقم در میان خانواده های ایلخان، خانان و کلانتران رقم بسیار بالائی است در برخی موارد به چند ده و یا صد ها گوسفند و غیره بالغ می شود.
ب ـ باشلق برای داماد های غیر فامیل نیز بسیار کلان است و معمولا برای منصرف کردن داماد و خانواده او عنوان می گردد.
ج ـ این رقم برای دختران زیبا و دارای خواستگاران زیاد نیز بالاست.
د ـ باشلق برای ازدواج دختران با مردان بیوه یا متاهل نیز رقم بالائی است.
باشلق وجهی است که داماد باید هنگام عقد و ازدواج به صورت ملک ، احشام و یا نقدی تحویل دهد و شیر بها به صورت وجه نقد به مادر عروس داده میشود و مهریه در صورت متارکه اخذ       می شود. در ازدواج میان طبقات بالا مانند خانان و کلانتران و اعیان خانواده عروس علاوه بر باشلق و شیر بها صورتی به داماد میدهند که انها را تهیه نمایند ، مانند چندین دست لباس برای کار گران منزل عروس، چند ین متر پارچه برای هر یک از زنان خدمتگذارـ چندین دست لباس برای عروس و طلا و جواهرات و ....... از جمله جامعه‌هاى ایلى - عشیره‌ای، رسم همسرگزینی براى پسر به شیوهٔ ”ناف بر" کردن است. یا نامزد کردن نوزاد دختر به‌نام پسر به هنگام بریدن ناف او مى‌باشد. در هنگام تولد دختر خانواده ها غالبا برای حفظ مناسبات و پیوند های فامیلی دختران برای پسر عمو ها یا پسر دائی ها نامزد می کنند و ناف وی را بنام نامزد آینده می برند. غالبا با این کار سر نوشت دختر را برای ازدواج آینده معین می کنند. خانواده ها خود را موظف به رعایت این سنت و یا در حقیقت تعهد می کنند و کمتر بر خلاف آن عمل می نمایند. و در فامیل نیز معمولا کسی برای خواستگاری این دختر اقدام نمی کند مگر به استثنائات.یکى از رسم‌هاى رایج در جامعه‌هاى سنتی ایران،
سن: سن ازدواج در بین ایلات و عشایر در سن معینى صورت نمى‌پذیرد به‌طور متوسط براى دختران بین ۱۴ تا ۲۰ سالگی و براى پسران بین ۱۸ تا ۲۰ سالگى است ..
در جوامع سنتی، زن ناموس جامعه به‌شمار مى‌رود و هتک حرمت به وى مجازات سنگینی براى وابستگان وى دارد. از این‌رو برخی جرایم اجتماعی مجازات، با دادن زنى از وابستگان فرد خاطی به فرد مورد تعدی صورت مى‌گیرد که به آن ”خون‌بس“ گفته مى‌شود .
این رسم در اکثر ایلات و عشایر معمول است و از شکل‌هاى رایج آن به‌شمار مى‌رود. به‌طور مثال ازدواج خواهر یا دختر کسی که مرتکب قتل گردیده با یکى از اعضای خانوادهٔ مقتول. این نوع ازدواج‌ها با پادرمیانى بزرگان و ریش‌سفیدان تیره و طایفهٔ یک یا دو ایل و مطابق آئین خاصى صورت مى‌گیرد. در میان ایل نشینان قشقائی طلاق جایگاهی ندارد. و کمتر دیده شده است که کار مردان و زنان به طلاق کشیده شود. لفظ طلاق و اندیشیدن در باره آن یک گناه محسوب می شود و تنها مرگ است که بین زوجین جدائی ایجاد می کند. مطابعت زنان از شوهرانشان یک فریضه است و به همین دلیل در میان آنان اختلافات و مشکلات بسیار نادر است.
 تشریفات عروسی در ایل قشقایی
۰۱مراسم خواستگاری: در بین عشایر قشقائی رسم است که چنانچه پسری به دختری علاقمند شد و یا این که خانواده اش تصمیمی برای ازدواج پسر خود گرفتند، مادر داماد همراه یکی از زنان جهاندیده که با هر د و خانواده آشنا است به دیدن مادر دختر می روند و پس از طرح مقدماتی ، موضوع را با او در میان می گذارند. مادر دختر موضوع را با همسر خود مطرح می نماید. و در صورتی که نظرشان موافق باشد قضیه را با دخترشان مطرح می کنند . و سپس از طریق همان زن سالخورده موافقت خود را به صورت غیر مستقیم اظهار می نمایند. خانواده پسر پس از اطمینان از موافقت ضمنی خانواده دختر خود را برای خواستگاری آماده می کنند و طرفین روزی را برای خواستگاری تعیین می نمایند خواستگاری توسط یک نفر از افراد فامیل و معمولا از ریش سفیدان طایفه که دارای نفوذ کلام و اعتبار میان قوم است همراه پدر ر داماد و دیگر فامیل انجام می شود. به فردی که سخن گوئی خواستگاری را به عهده دارد " سوجه " می گویند. در روز تعیین شده خواستگار به منزل پدر عروس می رود ۰خانواده عروس از مدعوین پذ یرائی می کنند سپس موضوع خواستگاری طرح می شود . معمولا" خانواده عروس در جلسه اول جواب نمی دهد و میگویند ما باید موضوع را با فامیل در میان بگذاریم و بعدا جواب می دهیم. این کار به منظور احترام به بزرگان خانواده و فامیل است و در صورتی که خانواده خود راضی باشند، بزرگان فامیل نیز مخالفتی نخواهند داشت و چون غالبا ازدواج ها فامیلی است و در درون یک طایفه صورت می گیرد. مشکلات کم تری پیش می اید. مگر مواردی که خواستگاران دختر چند نفر از فامیل باشند که قضیه کمی پیچیده و برخی اوقات برای حل و فصل موضوع و انتخاب خواستگار و توافق میان فامیل زمان بیشتری لازم خواهد داشت. برای رد خواستگاری نیز غالبا جواب رد به صورت مستقیم داده نمی شود بلکه دلایل و موانعی به میان آورده می شود که موضوع را به تاخیر می اندازد. این کار نیز برای جلوگیری از اختلافات فامیلی صورت می پذیرد. در موعد تعیین شده گروه خواستگاران به خانه پدر عروس می روند و پس از شنیدن جواب مثبت در مورد شرایط عقد مذاکره و موافقت بعمل می اید. و خانواده داماد برای انجام سایر مراسم عروسی آماده می شوند.
2- مراسم شال و انگشتر: بعد از مراسم خواستگاری و موافقت خانواده عروس با ازدواج، مراسم شال و انگشتر فرا می رسد، که طی آن یک هدیه و نشان از طرف خانواده داماد به عروس داده می شود و با این کار مراسم خواستگاری رسمی شده و افراد فامیل و طایفه از آن مطلع می شوند و دیگر کسی برای خواستگاری از این دختر اقدام نخواهد کرد. در مراسم شال و انگشتر در روزی که برای این کار تعیین شده است مادر داماد همراه چند تن از زنان فامیل به منزل عروس می روند. مادر عروس نیز چند نفر از زنان فامیل خود را دعوت می کند. در این موقع هد یه ها را که معمولا قطعه ای طلا یا جواهر همراه چند قواره پارچه است توسط مادر داماد به مادر عروس تحویل داده می شود. مراسم همراه دست و کل زدن و مبارک باد گفتن وپذیرائی از میهمانان است. این مراسم در گذشته همراه با زندگی ساده عشایری بسیار ساده و کم هزینه بود ولی همراه با تحولات اجتماعی ، این مراسم مانند بسیاری از رسوم دچار تغییر و تحول شده است و دارای تشریفات و هدیه های گران قیمت شده که هزینه سنگینی را به خانواده ها تحمیل می کند.
3. مراسم تعیین باشلق یا شیر بهاء : مراسم بعدی، تعیین باشلق و شیر بهاء است. با اعلام قبلی و تعیین یک روز معین خانواده داماد همراه تعدادی از بزرگان و ریش سفیدان فامیل به منزل خانواده عروس میروند. بعد از پذیرائی موضوع باشلق و شیر بهاء توسط یکی از ریش سفیدان مطرح و مورد مذاکره قرار می گیرد. غالبا مبلغ باشلق رقم بالائی توسط پدر عروس اعلام می شود که با ادامه مذاکره بخشی از آن بخاطر بزرگان قوم و فامیل بخشیده و کم می شود و سپس با مبلغی به توافق می رسند که این مبلغ یا مقدار ممکن است رقم پول نقد یا تعدادی گوسفند یا شتر و اسب و یا ملک باشد. و تاریخی هم تعیین می شود که باشلق تحویل خانواده عروس شود. معمولا باشلق صرف تهیه جهیزیه عروس می گردد . و یا همراه عروس به خانواده داماد می رود. در گذشته در میان عشایر قشقائی تنها باشلق مطرح بود ولی در حال حاضر علاوه برآن تعیین مهریه نیز رواج یافته است که مشخص و در عقد نامه نوشته می شود.
4- تدارک مراسم عروسی : در موعد تعیین شده خانواده داماد همراه تعدادی از بستگان، باشلق توافق شده را به خانواده عروس تحویل می دهند و اجازه عروسی را کسب کرده و تاریخ آنرا روشن       می کنند در عروسیها کلیه هزینه ها بعهده داماد است و تنها ناهار یا شامی در خانواده عروس تهیه    می شود. مدتی به عروسی مانده اندک اندک تدارک عروسی را می بینند و گاهی نیز اینکار را از چند ماه پیشتر آغاز میکنند. تا روز عروسی اینکارها باید انجام گیرد: سفید کردن برنج، (برنجکوبی) آرد کردن گندم، تهیه نان ، خرید قند و چای و توتون و تنباکو، تهیه هیزم، تهیه وسایل پخت و پز ، تهیه ترکه جهت بازی مردان، دعوت توشمال، (نوازنده) ، دعوت قوم و خویش که هر یک مراسم مخصوص بخود دارد.
برنج کوبی (سفید کردن برنج) : سابقاً در بین عشایر دو نوع برنج «چمپا» و «گرده» مورد استفاد قرار می گیرفت.برنج چمپا عطری داشت که هنگام دم کردن برنج ، بوی آن تا فاصله چندین خانه می رفته است. برنج تا روز استفاده با پوست (نکوبیده) می مانده ، هر روز که میخواستند پلو بپزند زن خانه آن را می کوبید و از پوست جدا میکرد و پلو می پخت. وسیله کوبیدن برنج برای سفید شدن عبارت از یک هاون چوبی است که به ترکی «دوبک » گفته می شود و دسته آن است. هاون ( دوبک)را از تنه درختان می سازند، باین طریق که تنه کلفت درختی که کج و کوله نباشد می برند، در یک سر آن چند ذغال افروخته می گذارند، این ذغال افروخته همان قسمت را می سوزاند سپس قسمت سوخته شده را می تراشند ودوباره آتش ذغال را می گذارند و این عمل را تکرار می کنند تا وسط آن گود شود و تقریباً بشکل فلاسک یخ درآید قسمت خارجی آنرا هم با تیشه می تراشند و خراطی می کنند. «دسته» یک ساقه دومتری که کلفتی آن باندازه ای است که میتوان از زمین برداشت و انتهای آن بصورت کله قندی تراشیده شده و قسمت پائین آن هم صاف شده است. برای کوبیدن برنج، اول جاجیم یا چیز دیگر مشابه آن را روی زمین پهن می کنند، وسط آن، دوبک (هاون) را قرار می دهند و هاون را تا مقدار سرخالی برنج میریزند که این برنج حدود یک کیلو است ، بعداً دو نفر زن یا دختر هر یک ، یک دسته ای برمیدارند و بطور متناوب و هم آهنگ روی برنج درون هاون می کو بند. ضمن کوبیدن برنج زمزمهای هم سر می دهند ، که آن زمزمه اینست: «هل هلی های های» و (تلفظ زمزمه ها مثل اشخاصی که تودماغی صحبت میکند تلفظ می شود) دیگری هم همین را تکرار می کند. حدود یکربع کوبیدن برنج همراه با زمزمه آهنگ ادامه دارد. وقتی می خواهند بایستند، یکی میگوید «های» دیگری هم میگوید «های» : چندبار این گفته تکرار میشود بعد می ایستند برنج را با دست زیر و رو   می کنند و آنگاه دوباره مشغول کوبیدن برنج می شوند. برنج که کوبیده شد آنرا در یک سینی می ریزند و با تکان دادن بطور عمود و مایل و بالعکس سبوس را از برنج جدا می کنند برای کوبیدن برنج در عروسی، برای اینکه کار سرعت عمل بیشتری داشته باشد چندین دستگاه هاون و دسته آماده می کنند. کار برنج کوبی در عروسی ها به عهده دختران جوان است.
 تهیه آرد : برای تهیه آرد چند لنگه گندم را با الاغ و قاطر حمل و به آسیاب می برند و گاه یکی دو روز طول می کشد تا به آسیاب برسند و یکی دو روزی هم صرف گرفتن نوبت و آرد کردن گندمها می شود تا بخانه برگردند. درگذشته های دور که دسترسی به آسیاب به راحتی امروز نبود، عشایر با آسیابهای دستی که همراه خود داشتند این کار رامی کردند.
تهیه نان : زنان باید نان مورد نیاز عروسی را بپزند. برای این منظور آرد را در لگن بزرگی خمیر می نمایند . بعد خمیر را چانه می کنند سپس چانه را با تیر، روی «تخته» پهن نموده بعد روی تاوه فلزی که زیر آن هیزم میسوزد قرار می دهند، در مدت زمانیکه نان درحال پختن می باشد چانه دیگری بهمین طرز که گفته شد تهیه می شود و روی همان نان که روی تاوه در حال پختن است می اندازند و با سیخ پهنی که به ترکی "اخلو" گفته میشود، از زیر نانها را وارونه می کنند در نتیجه نان دومی که درحال پختن است مشغول پهن کردن نان سومی می شوند چانه که پهن شد روی نان اولی روی تاوه می اندازند دوباره وارونه می کنند، و اینکار همینطور ادامه دارد تا زمانیکه نانهای روی تاوه سنگین شد،همه آنها را برمی دارند و سپس اینکار را ادامه می دهند تا چانه ها تمام شود. از تخصص زنان در امر نان پختن اینست که وقتی چندین نان روی تاوه که روی هم قرار گرفت و نان زیر که درحال پختن است بموقع آنرا وارونه کنند که نسوزد و پخته شود. این نان پختن برای عروسی چند روزی وقت لازم دارد. که توسط زنان و دختران فامیل به صورت دست جمعی انجام می شود.
 برنامه خرید : برای تدارک و پذیرائی از میهمانان باید امکانات فراهم شود. چون در عشایر امکان انبار کردن و نگهداری وجود ندارد برای این کارچند نفر به شهر می روند و چیزهای مورد لزوم از قبیل قند و چای، تنباکو، برنج و شیرینی… می خرند و می آورند. – قندها که اکثراً کله ای بوده برای حبه کردن آن از «قندشکن» استفاده می کنند و یک روز شکستن آن طول می کشد. برنج ها را پاک کرده و آردها را نان می کنند و سایر امکانات را آماده می نمایند.
 دعوت تو شمال(نوزانده) : نوازنده ها بنام چنگی از دو نفر تشکیل می شود. یکی «ساز و کرنا» مینوازد و دیگری که «دهل» (طبل) میزند که او را «دهل چی» می گویند و هر دو را اصطلاحاً «تو شمال» میگویند.برای دعوت توشمال قاصدی می فرستند و پیغام می دهند، مثلاً اول ماه آینده فلانکس برای پسرش عروسی دارد شما هم تشریف بیاورید. توشمال روز موعود می آید ، ابتدا با «کرنا» (ساز بزرگ) می نوازد، صدای کرنا تا فاصله ها بگوش می رسد بازیگران مردان و زنان در بنکوهای اطراف با شنیدن صدای کرنا، دعوت شده و نشده بعروسی می آیند و بازی می کنند.
چون این از فرصتهای بسیار نادری است که به مردم کوچ نشین امکان شادی و تفریح را می دهد. البته باید یادآور شد که در نواختن کرنا نیروی زیادی مصرف می شود از اینجهت پس از ساعتی نواختن کمی استراحت لازم است و اما در اینموقع برای نواختن از وسیله کوچکتری که همان «ساز» نام دارد استفاده می شود و در موقع نواختن «دهل چی» او را همراهی می کند.                             
 تهیه هیزم : پخت و پز وسیله هیزم انجام می گیرد و در شب هم برای روشنائی از هیزم استفاده می کنند ( در حال حاضر چراغهای گازی مورد استفاده است). برای تهیه هیزم چندین نفر با قاطر یا الاغ و با ابزاری نظیر تبر و تیشه بکوه می روند و هیزم تهیه می کنند و می آورند.
تهیه ترکه (چوب تازه) :
یکی از رقصهای مردان «چوب بازی» است درحالیکه توشمال آهنگ مخصوص آنرا می نوازد مردی چوب کلفت بلندی را مقابل پایش سپر میکند دیگری با ترکه ای که در دست دارد فعالیت میکند که به پای او بزند ، و وقتی که ترکه را بقصد زدن پائین آورد ضربه ای زد، باید ترکه را زمین بیندازد و چوب بلند را بردارد و شخصی که چوب بلند در دستش بود ترکه بدست می گیرد که به پای حریفش بزند پس از زدن ترکه ممکنست شخص دیگری وارد میدان شود و آن شخص حتماً باید اول چوب بلند را بدست بگیرد ترکه بخورد تا نوبتش بشود که ترکه بزند و این امر گاهی بصورت دو دستگی درمی آید که می خواهند همدیگر را شکست بدهند. اینست که برای این بازی ترکه های زیادی مورد نیاز است که یکی دو روز قبل از عروسی بباغ یا جنگل می روند و ترکه های خوب و صاف حدود یکمتری می برند و میآورند. ناگفته نماند که پایان این بازی موقعی است توشمال دیگر آهنگ نزند.
تهیه وسائل پخت وپز و آوردن عروس : اینگونه وسایل کلاً از خانه های همجوار در بنکو به امانت گرفته می شود که پس از اتمام کار به صاحبانشان عودت می دهند و اگر از ظروف امانتی چیزی بشکند یا از بین برود صاحب آن، چیزی بابت آن نمی گیرد زیرا اینکار را عیب میدانند و هم بدشگون . و اگر در اینگونه موارد کسی بخواهد بابت ظرف شکسته ای پول یا مشابه آنرا بدهد، بطرف خیلی برمیخورد. برای آوردن عروس: زن ومرد، کوچک و بزرگ سوار و پیاده حرکت میکنند،
چیدن سفره : سفره در نزد ترکان احترام خاصی دارد و پا گذاشتن روی سفره را گناه بزرگی می شمارند بهمین لحاظ برای چیدن سفره پا روی آن نمی گذارند. بستگان و همسایگان در تهیه ناهار و شام با خانواده عروس همکاری می کنند. برای این کار به تناسب جمعیت و مهمانان یک تا چند گوسفند سر می برند، زنان و دختران آبادی کمک میکنند تا ناهار آماده شود. در مجمعه های (سینی بزرگ) پلو می کشند و گوشت که بشکل تقریباً خورش تهیه شده روی پلو میریزند و این پلو خورش را اصطلاحاً «آش وگوشت» می گویند. سفره غذا شامل مجمعه های پر از پلو و گوشت است که در کنار آن نان فطیر می گذارند. روی سفره آب و دوغ   وماست می آورند . روی دوغ پونه خشک نرم کرده میریزند.برای شروع بخوردن غذا رسم بر این است که بهم تعارف می کنند تا بزرگتر از همه (ریش سفید) شروع بخوردن غذا کند آنگاه دیگران هم با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم بخورند غذا می پردازند، سر غذا کمتر حرف می زنند و بخوردن دیگران نگاه نکنند، اگر زودتر سیر شدند از غذا خوردن دست نکشند و آنرا مزه مزه میکنند تا دیگران هم سیر شوند وقتی که دست از غذا کشیدند میگویند: الهی شکر، ما کم کردیم تو زیاد کن. بعد از صرف نهار باز بصحبت و صرف چای و کشیدن قلیان مشغول می شوند.در پابان غذا سینی بزرگی روی سفره می گذارند که هر یک از مدعوین بنا به وسع مالی خود مبلغی در سینی می اندازد که به آن شاباش (شادباش) می گویند و برای عروس و داماد کمکی است برای جیران قسمتی از هزینه عروسی.
 5- دعوت مدعوین : با توجه به پراکندکی افراد ایل در نقاط مختلف و دور دست، خانواده های عروس و داماد ناگزیر هستند که پیک هائی را سواره به اطراف اعزام کنند. که جوانان سوار کار طایفه با خانواده های عروس و داماد همکاری دارند و با اسبهای خود برای دعوت افراد مراجعه می کنند که در گذشته این دعوت ها به صورت شفاهی بود و در حال حاضر کتبی و از کارت دعوتهای چاپ شده استفاده می شود. به این گونه پیک های شادی آور در ایل" اوخ چی" می گویند، که بر گردن اسبهای خود دستمالی رنگین می بندند که در طول مسیر همه می فهمند که او قاصد شادی و دعوت کننده عروسی است و از او پذیرائی می کنند.
دعوت شده گان از این پیک ها "اوخ چی ها" پذیرائی می نمایند. و به انها به تلافی زحمت طی مسیر هدایایی از قبیل سکه ،پول، دستمال ..... می دهند و از او تشکر می کنند.
6- جشن عروسی : خانواده عروس و داماد محل مناسبی را برای اجرای مراسم عروسی انتخاب می کنند. این محلها غالبا چمنزار ها یا دشتها هستند که جا برای مراسم، بازیها و پذیرائی از میهمانها باشد. با همکاری مردم نسبت به تمیز کردن زمین از سنگها، بوته ها اقدام می کنند. به نسبت تعداد میهمانان چادر میزنند و انها را با قالی، گبه، نمد فرش می نمایند . چادر عروس داماد که همان حجله باشد در محل مرتفعی نصب می شود و آنرا با آویز های رنگی تزئین می کنند و دور آنرا با گلیم های رنگین می پوشانند و بالای آن پرچم یا دستمال های رنگی آویزان می نمایند . به این دستمال بایداق ، بایراق که همان بیرق و پرچم باشد گفته می شود برای آشپزی و پخت و پز نیز چادری اختصاص داده می شود و امکانات لازم مانند هیزم و آب و ظروف از فامیل و همسایه های جمع آوری شده را در چادر قرار می دهند. از مدتی قبل خانواده داماد مواد غذائی لازم مانند آرد و برنج ، روغن و گوسفند برای تهیه گوشت و همچنین قند و چایی و تنباکو و.... فراهم می کنند. یکی دو روز قبل از مراسم عروسی، زنان فامیل نانهای لازم و سایر تدارکات مورد نیاز را اماده می نمایند. رختخواب لازم برای میهمانان از همسایه ها و فامیل جمع آوری می شود و تمام این کا رها با همکاری و مشار کت دیگر اعضای طایفه با رضا و رغبت انجام میشود و مراسم عروسی متعلق به همه فامیل است برای پذیرائی از میهمانان به تعداد مناسب چادر برپا میشود و هر چادر یک یا دو نفر و یا بیشتر مسئول پذیرائی خواهد داشت. پذیرائی توسط جوانان صورت میگیرد که دختران از زنان و پسرها از مردان پذیرائی خواهند کرد. و برخی از میهمانان برای مدت چندین شب و روز در تمام شبانه روز حضور دارند که باید از آنها پذیرائی شود. جشن عروسی با توجه به توان خانواده داماد و تعداد مدعوین ممکن است چندین روز ادامه داشته باشد. با توجه به تعداد و بزرگی طایفه تعداد میهمانان ممکن است به صد ها نفر بالغ شود به همین جهت پذیرائی در روزهای مختلف به عمل می اید که امکان و وسیله پذیرائی جواب گو باشد اینگونه مراسم هزینه سنگینی را بر خانواده داماد تحمیل می کند و به همین جهت در بین ایل رسم است که مدعوین هدایایی از قبیل گوسفند روغن، قند و یا وجه نقد با خود می او رند و به این ترتیب بخشی از هزینه خانواده داماد را تامین می کنند.
 7- مراسم بردن عروس : جشن عروسی ممکن است چند روز در خانه داماد ادامه داشته باشد و پس از آن برای آوردن عروس عازم خانه دختر می شوند. اگر فاصله خانه عروس تا خانه داماد زیاد و طولانی باشد تنها سوار کاران در آن شرکت دارند و اخیرا با اتومبیل. گروه اعزامی همراه نوازنده گان ساز و دهل همراه هلهله و شادی و کل کشیدن راه می افتند. در بین راه سوار کاران مسابقات مختلف از قبیل سوار کاری، قیقاج و تیر اندازی دست میزنند که از مراسم جالب و دیدن عروسیهاست و فرصتی است برای جوانان که با شرکت در این مراسم هنر نمائی نموده و اظهار وجود نمایند.
گروه اعزامی پس از ورود به خانه عروس معمولا یک نیم روز یا یک روز میهمان هستند. موسیقی و مراسم رقص و پای کوبی اجرا می شود و مردان و زنان هر یک در مراسم رقص خود شرکت می کنند و خانواده عروس از میهمانان پذیرائی می نمایند. وقتی بدر خانه عروس رسیدند، زنان بطرف محلی که عروس در آنجا است می روند لباسهای عروس را که هنوز پارچه است باندازه عروس می برند و فقط آنرا کوک بندی می کنند و روی لباس عروس می پوشانند که بعدها خود عروس وظیفه دارد آنرا با دقت تمام بدوزد. این لباسها شامل : پیراهن، «تنبون» (دامن) «کولجه» (کت مخمل) که اینها بریدنی و دوختنی است و دیگر گیوه است و دستمال هفت رنگ سر و دستمال هفت رنگ پیشانی بند و گوشواره نقره (و خالک نقره، گو). بعد از این دست و پای عروس را حنا می بندند، چشمهای او را سرمه می کشند، و گیسوان او را شانه می کنند . بعد از این آرایش و بزک عروس آماده حرکت می شود چارقد ابریشمی بزرگی را روی سر می اندازند که کاملاً صورت او را می پوشاند که عروس قادر نیست جلوی پای خود را ببیند، در این موقع دو نفر زن بازوی عروس را می گیرند و او را در راه رفتن راهنمائی می کنند، البته باید یادآور شد که این چارقد روی سر عروس باقی میماند که شب زفاف طی تشریفاتی برداشته میشود. درحالیکه دو نفر زن بازوی دختر را گرفته مراسم خداحافظی از خانه پدر انجام می شود. لباس عروس عبارتست از، یک روبند است که به ان "دواق" میگویند. و صورت عروس تا هنگام ورود به حجله را کسی نمی بیند. و حجاب کامل است. پیراهن و دامنهای عروس از پارچه های رنگین همراه با دستمال و کلاهک و پیشانی بند و چادری از توری سفید و ظریف است. ( اخیرا برخی از آنان مانند شهر نشینان بجای این لباس زیبای سنتی از مدلهای جدید لباس سفید عروسی استفاده می کنند). همزمان مردان نسبت به تهیه صورت مجلس عقد اقدام می نمایند که این کار معمولا توسط ملا یا میرزای طایفه و یا یکی از میهمانان با سواد نوشته می شود و به امضاء پدر عروس، پدر داماد و تنی چند از میهمانان می رسد. در صورت مجلس ،عقد کلیه شرایط مورد توافق طرفین نوشته می شود تا بعدا به عاقد داده شود که خطبه جاری و مهر شود. در صورت امکان از شهرکهای نزد یک عاقد دعوت و مراسم رسمی نیز بعمل می اید.
8- مراسم خداحافظی عروس با خانواده : پس از تکمیل صورت مجلس و صرف ناهار یا شام مراسم خداحافظی عروس با خانواده فرا می رسد که این مراسم معمولا شامل موارد زیر است:
ـ عروس مقداری نان و نمک ، خاکستر اجاق پدر را در دستمالی گذاشته و به کمر می بندد.
ـ سه دور به دور اجاق پدر میگردد و قرانی را که روی اجاق قرار دارد می بوسد.
ـ با پدر و مادر و برادر و خواهران خود خدا حافظی   می کند.
ـ یکی از افراد نزد یک فامیل که معمولا عمو یا دائی است رکاب اسب را میگیرد و عروس سوار می شود.
ـ پسر بچه خرد سالی را پشت سر عروس سوار همان اسب   می کنند. و معتقدند که نیک بختی به همراه دارد. اسب عروس دارای پشتی بسیار رنگین و افسار زیبا و تزئین شده است و به گردن ان دستمالهای رنگینی زیادی توسط اقوام و فامیل بسته می شود. عروس همراه گروه اعزامی به طرف خانه داماد حرکت می کنند. در تمام طول راه او از ساز و دهل به گوش می رسد. و جوانان به سوار کاری و هنر نمائی می پردازند. و زنان کل زنان آنان را همراهی می کنند عروس پس از رسیدن به خانه داماد به طرف حجله برده می شود و داماد به استقبال می اید و عروس را در پیاده شدن از اسب کمک کرده و وارد حجله می کند. در تمام این مدت ساز و دهل نواخته می شود و روی سر عروس نقل و شیرینی می پاشند مراسم عروسی تا پاسی از شب گذشته ادامه دارد و در تمام مدت از میهمانان پذیرائی می شود در پایان مراسم پدر و مادر عروس یا یکی از ریش سفیدان وارد حجله شده و عروس داماد را دست به دست میدهند و آرزوی خوشبختی می کنند. فردای ان روز مادر داماد همراه برخی از زنان فامیل از عروس دیدن کرده و به اصطلاح "دواق" برداری می کنند یعنی روبند عروس را بر میدارند و ضمنا" اطمینان حاصل می کنند که عروسشان با کره بوده است. با کره بودن عروس بسیار مهم است و هیچ گناهی بدتر از آن در ایل وجود ندارد. بدین ترتیب مراسم عروسی خاتمه یافته و مدعوین پس از خدا حافظی به سوی خانه های خود بر می گردند.
 9- مراسم بردن جهیزیه و عروس‌: جهیزیه عروس شامل قالی ، گلیم، جاجیم ، بالش، خورجین و غالبا" تعدادی دام و پاره ای لباس یا پارچه برای لباس می باشد. که این وسایل را جلوتر بمنزل داماد می برند. معمولأ در جهاز دختر آرخالق و کفش نم یگذارند و می گویند که تنگی معیشت می آورد. خانواده داماد در نزدیکی آبادی با گلیم و جاجیم های رنگارنگ اطاقی درست می کنند که آنرا (حجله) می گویند که این خانه موقت داماد است. درون حجله را با قالی و گلیم فرش می کنند. موقعیکه عروس بنزدیکی آبادی رسید اسب عروس بدر حجله برده می شود اما عروس از اسب پیاده    نمی شود زنی از طرف عروس می گوید عروس «پا انداز» (حق قدم) میخواد داماد سکه هائی از طلا یا پول رایج بعروس می دهد و دست عروس را می گیرد و او را پیاده می کند. در همین هنگام، در حجله ، جلوی پای عروس، گوسفندی سر می برند.
 نوازندگان در جشن عروسی : در ایل قشقائی طایفه هائی بنام "چنگی ها" وجود دارد که علاوه بر کار دامداری و کشاورزی به کار موسیقی نیز اشتغال دارند برخی از آنان در نواختن سه تار و تار مهارت دارند ولی اغلب در نواختن ساز و کرنا و دهل استادند و همین گروه هستند که در جشن های عروسی و مراسم عید نوروز حاضر می شوند و با هنر نمائی خود سبب شادی و مسرت مردم میشوند بعلاوه انها همچنین با شرکت در مراسم عزا داری ها از بار غم این مردم زحمت کش کم می کنند در مراسم عروسی ها هر یک از طایفه ها نوازنده گان مخصوص خود را دارند که به علت سابقه روابط، حالت نوازنده گان خانوادگی را پیدا کرده است که از آنها برای اجرای مراسم عروسی دعوت می شود .موسیقی در عروسیها همان ساز و دهل است. که با شروع عروسی قبل از طلوع آفتاب با آهنگ سحر آوازی شروع می شود با اهنگهای مختلف و متعدد تا پاسی از شب ادامه دارد در جشن عروسی ها رقص جایگاه ویژه ای دارد. رقص در میان ایل یک هنر ملی و قومی و سنتی است که از د


تاریخ: 20 مهر 1389برچسب:همسر,عکس,تاریخ,خوزستان,
ارسال توسط صمد صفی خانی

فلسفه قیام مختار

قیام مختار

مختار كیست؟

مختار بن ابى عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسى بن هنبة بن بكر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ كـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2) كنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش كـیـسـان بود كه فـرقـه كـیـسـانیه منسوب به او است. كیسان به معناى زیرك و تیزهوش است.(4)

طبق روایتى، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین مى‌گوید: "لقب كیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است كه در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاكن شد.(6) وى یكى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ كـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجراى رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)

مـادر مـخـتـار دومـه است كه از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)

وى ادب و فضائل اخلاقى را از مكتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانى، هـمراه با پدر و عموى خود براى شركت در جنگ با لشكر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و كوفه ماندند. مختار در كنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـراى مدتى كوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاكـن شد.(11)

علامه مجلسى(ره) مى‌فرماید:

مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اكرم را بیان مى‌كرد و حتى مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را براى مردم منتشر مى‌ساخت و معتقد بود كه خاندان پیامبر از هر كس براى امامت و حكومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبى كـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)

خاندان مختـار از شیعیان مخلص و علاقه‌منـدان بـه اهل بیت رسالت(علیهم السلام) بودند.

 

یارى رسانی به مسلم بن عقیل

بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـرى، پـس از آن كـه مـسـلم بـن عـقیل وارد كوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامى داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانى كرد.(13)

مختار به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى كه من قیام كرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین كربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام كرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."

بلاذرى مى‌نویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.(14) اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به كوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـى بـن عـروه، كـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در كوفه بـود، نقل مكان كند.

مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف كوفه براى جمع آورى افراد و گرفتن بیعت براى مسلم حركت كرد. اما با دگرگونى اوضاع كوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به كوفه بازگشت.

ابن زیـاد دسـتور داد كه دعوت كنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت كنند، وگرنه دستگیـر و اعدام مى‌شوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در كوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به كوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد كـرد و در پـى یـك گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح كـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترك گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.(15)

امام حسین،‌محرم

ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانى، به شدت در جست و جوى مختار بـود و براى دستگیرى او جایزه‌اى معیّن كرد.(16)

 

دستگیرى مختار توسط ابن زیاد

یكى از دوستان مختار بـه نـام هانى بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجراى مخفى شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد كه تحت تعقیب است و در خطر مى‌باشد.

مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت.  وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى كه به یارى پسر عقیل شتافتى؟ "مختار قسم یاد كرد كه من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(17)

ابن زیاد كه عصبانى بود، عصاى خود را محكم به صورت مختار كوبید، به طورى كه از نـاحیه یك چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع كرد و شهادت داد كه او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد كمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افكندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.(18)

 

آزادى مختار از زندان

مختار، زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: كه ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو كند.

عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، كه دامادش بود، تقاضاى بخشش كرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت كه به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد كند.

مختار، كه در یك قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد كـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود، تو را مى‌كشتم. حالا برو و در كوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مكه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد.

مختار به ناچار به حجاز رفت؛ زیرا آنجا از سلطه بنى امیه آزاد بود و به عبدالله بن زبیر، كه خود را حاكم و خلیفه مى‌پنداشت، رفت.

ابن غرق مى‌گوید: در بین راه عراق به طرف حجاز، مختار را دیدم كه یك چشمش ناقص شده بـود. عـلت را از او پـرسـیدم. گفت: "چیزى نیست، این زنازاده (ابن زیاد) با عصایش چشم مرا مـعـیـوب نمود." و تاكید كرد(خداوند مرا بكشد، اگر او را نكشم.) مختار همچنین به ابن غرق گفت: "هرگاه شنیدى كه من قیام كرده‌ام، بـه مردم بگو: مختار به خونخواهى شهید مظلوم و مقتـول سرزمین كربلا و فرزند پیامبر خدا - حسین بن على(علیهماالسلام) - قیام كرده است. به خدا قسم، همه قاتلان حسین را از دم شمشیر خواهم گذراند."(19)

 

بازگشت مختار به كوفه

همزمان با دعوت مختار و تهیه مقدمات قیام، عبدالله بن زبیر، سیاستمدار كاركشته‌اى به نام عبدالله بن مطیع، را كه سابقه دوستى با مختار داشت، به استاندارى كوفه منصوب نمود. تـاریـخ ورود اسـتـانـدار جدید بـه كـوفـه، پنج شنبه بیست و پنجم رمضان سال 65 ه ‍.ق بود.

مختار پـس از بریدن از ابـن زبـیـر و تماس‌هایى كه با اهل بیت پیامبر(علیهم‌السلام) گرفت، مكه را به قصد عراق براى هدفى بزرگ ترك كرد؛ و به كوفه رفت.(20)

بلاذرى نوشته است: مختار با قافله‌اش وارد كوفه شد و پیش از ورود به شهر، كنار رودخانه حیره رفت و غسل كرد، موهاى خود را روغن زد و خود را معطر كرد، لباسى مناسب پوشید و عـمامه‌اى بر سر نهاد، شمشیر را حمایل كرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتداى ورود، بـه مـسـجـد سـكـون - مـركـز تجمع مردم در محله كنده - رسید. مردم از او استقبال گرمى كردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پیروزى مى‌داد.(21)

امام حسین،‌محرم

مختار با رهبران شیعیان و یاران امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و كسانى كه در حادثه عاشورا دخالت نداشتند - كه آنان را (حسینیّون) مى‌گفتند - ملاقات نمود و آنان را به بیعت و قیام دعوت كرد.(22)

مردم كوفه همگی به صورت نیمه مخفیانه با مختار بیعت كردند. اساس این بیعت و هدف از آن قیام، خونخواهى شهداى كربلا بود.(23) خبر ورود مختار به كوفه و گرایش عمومى مردم به او بـه گوش ابن مطیع رسید و قاتلان امام حسین(علیه السلام) همچون شمر بن ذى الجوشن و شبث بن ربعى و زید بن حارث، كه از معاونان استاندار ابن زبیر بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پیشنهاد دستگیرى و حتى قتل مختار را به او دادند.

سرانجام عمال ابن زبیر، مختار را دستگیر كردند و به زندان انداختند.(24) مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.(25)

مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامه‌اى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.

مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یك حركت حساب شـده مشغول برنامه‌ریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.

 

فلسفه قیام مختار

هـدف مـهـم و اصـلى مـخـتـار از قیامش غیر از خونخواهى امام حسین(علیه السلام) و شهداى كربلا و دفاع از اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نبود. براى اثبات این مطلب و درك فلسفه قیام مختار، به طور خلاصه، ادلّه ذیل بیان مى‌شود:

1- مختار در ملاقات با سران شیعه در كوفه، هدف دعوت و قیام خود را چنین بیان مى‌كرد:

همانا (محمد حنفیّه) فرزند على، وصى و جانشین پیامبر، مرا به عنوان امین و وزیر و فرمانده بـه سـوى شما فرستاده و به من دستـور داده است تا كـسـانى كه ریختـن خون حسین را حـلال دانـسـتـنـد بـه قتل برسانم و به خـونخـواهـى اهـل بیتش و دفاع از ضعفا قیام كنم. پس شما نخستین گروهى باشید كه به نداى من پاسخ مثبت مى‌دهید.(26)

2- در مـوضـعـى دیـگـر چـنـیـن گـفـت: "مـن بـراى اقـامـه شـعـار اهـل بـیـت و زنـده كـردن مـرام آنـان و گـرفـتـن انـتـقـام خـون شـهـیـدان بـه سـوى شـمـا آمـده‌ام."(27)

3- هـنـگـامـى كـه در زنـدان بـود، مـى‌گـفـت: "بـه خـدا سـوگـند، هر ستمگرى را خواهم كشت و دل‌هاى مؤمنان را شاد خواهم كرد و انتقام خون(فرزندان)پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خواهم گرفت و مرگ و زوال دنیا هم نمى‌تواند مانع من شود."(28)

4- وى نـامـه‌اى مـحـرمـانـه از زنـدان بـراى تـوّابـیـن فـرسـتـاد و ضـمـن تـجـلیـل از حـركـت انقلابى آنان، بشارت داد كه "من به زودى به اذن خدا، از زندان آزاد خواهم شد و دشمنان شما را از دم تیغ خواهم گذراند و نابودشان خواهم كرد."(29)

5- در ملاقات نمایندگان شیعیان عراق با محمد حنفیّه و امام سجاد(علیه السلام) در حجاز، آنان اظهار داشتند كه مختار ما را به خونخواهى شما دعوت كرده است. امام و محمد حنفیّه در پاسخ آنان، اظهار داشتند كه ما خواهان این كاریم و بر مردم واجب است او را یارى دهند.(30)

6- در بـازگـشت سران شیعه از مدینه به كوفه، مختار در جمع آنان اعلام داشت: "مرا در جنگ با قاتلان اهل بیت و خونخواهى حسین(علیه السلام) یارى دهید."(31)

7- مـخـتار به ابن غرق گفت: "به مردم بگو: هدف مختار و گروهى از مسلمانان، كه قیام كرده‌انـد، خـونخواهى شهید مظلوم و كشته شده كربلا، حسین سرور مسلمین و فرزند دختر پیامبر سیّد مرسلین مى‌باشد.(32)

8- در دیـدار مـحـرمـانه سران شیعه با ابراهیم اشتر و دعوت از او براى یارى مختار، یزید بن انس اظهار داشت: "ما تو را به كتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خونخواهى اهل بیت او و دفاع از ضعفا و مظلومان دعوت مى‌كنیم."(33)

9- در نـامـه ابـن حـنـفـیـّه بـه ابراهیم اشتر آمده است: مختار، امین و وزیر و منتخب من است و به او دسـتـور داده‌ام با دشمنانم وارد نبرد شود و به خونخواهى ما برخیزد، خود و طایفه و پیروانت او را یارى كنید.(34)

10- مختار در مراسم بیعت مردم كوفه با او گفت: "بیعت مى‌كنید با من بر اساس كتاب خدا و سنّت پیامبرش و خونخواهى اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)." (35)

11- شعار قیام مختار "یا لثارات الحسین" بود.(36)

 

تصمیم سران كوفه

عـبدالرحمن بن شریح مى‌گوید: جمعى از سران شیعه در خانه سعد بن ابى سعر حنفى، كه از چهره‌هاى برجسته شیعه بود، جلسه‌اى تشكیل دادند.

عبدالرحمن، كه از بزرگان كوفه بود، در آن جلسه چنین گفت: "مختار مى‌خواهد قیام كند. و ما را بـه همكارى و یارى خویش دعوت نموده و ما هم بیعت او را پذیرفته‌ایم، ولى نمى‌‌‌دانیم كه واقعا او از طرف ابن حنفیّه ماموریت دارد یا خودش این چنین تصمیم گرفته است." او پیشنهاد داد جـمـعـى از سـران شـیـعـه به حجاز بروند و با اهل بیت پیامبر و بازماندگان امام حسین(علیه السلام) به ویـژه مـحـمـد حـنـفـیـّه، دیـدار كـنند تا قضیّه روشن شود. آن جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز رفتند و به ملاقات محمد حنفیّه رفتند.امام حسین،‌محرم

مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد. عبدالرحمن گفت:

مـخـتـار ثقفى به كوفه آمده و مدّعى است كه از طرف شما ماموریت دارد و ما را به كتاب خدا و سـنـّت پـیـامبر و خونخواهى اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت كرده است. مى‌خواستیم نظر شما را بدانیم. اگر چنین باشد، با همه وجود، از او حمایت خواهیم كرد و اگر چنین نباشد، او را ترك خواهیم نمود.

محمد، فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از حمد و ثناى الهى گفت:

گفتید كسى شما را براى خونخواهى ما دعوت كرده است. به خدا سوگند، دوست دارم خـدا بـه وسیله هر یك از بندگان خود كه بخواهد انتقام خون ما را از دشمنانمان بگیرد. این نظر من است. (37)

عـلاّمـه مـجـلسى(ره) به نقل از فقیه بزرگوار علامه ابن نما مى‌نویسد: محمد حنفیّه به سران شـیـعـه گـفـت: "درباره خونخواهى ما، برخیزید همه به نزد امام من و امام شما، على بن الحـسـین (علیهماالسلام) برویم. آنان همراه محمد حنفیّه خدمت امام سجاد(علیه السلام) شرفیاب شدند و محمد ماجرا را بیان كرد. امام در پاسخ آنان فرمود:

عـمـوجـان، اگـر كسی به حمایت ما اهل بیت برخیزد، بر مردم واجب است او را یارى دهند. من تو را در این امر(قیام به خونخواهى) نماینده خود قرار دادم؛ هر طور كه صلاح دیدى، اقدام كن .

 

شـعار یاران مختار، شهر كوفه را گرفت: "یا منصورُ اَمِت؛ اى پیروز، بمیران" و با شعار "یا لثارات الحسین" چهره كوفه منقلب گردید.(40)

شعار "یا منصـور امت" شعار یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر بود.(41) و در قیام زید بن على بن الحسین(علیهماالسلام) نیز همین شعار داده شد.(42)

شهر كوفه چهره یك شهر جنگى به خود گرفت و این بار در تب خونخواهى امام حسین(علیه السلام) مى‌سوخت و فریاد "یا لثارات الحسین" در شهر جوش و خروش افكند.

بـیـشتـر سـاكـنان عراق را ایرانیان تشكیل مى‌دادند و جمعیّتى عظیم بودند كه به آنان "جند الحمراء" یا "لشكر سرخ" مى‌گفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونه‌هایى سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـى‌پـوشـیـدند. عمده لشكر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـكـیـل مـى‌دادنـد. ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـسترى حكومت حضرت على(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت على(علیه السلام) به شمار مى‌آمدند.

نـیـروهایى كه با مختار بیعت كرده بودند، فوج فوج وارد كوفه مى‌شدند: ابوعثمان شهدى، از سـران قـبـایـل اطراف كوفه، با شعار گیا لثارات الحسین" وارد شهر شد، نیروهاى مثنّى بـن مـخـربه نیز پس از درگیرى با نیروهاى ابن زبیر در بصره و شكستن محاصره شهر، به كوفه آمدند.

بـیـشتـر سـاكـنان عراق را ایرانیان تشكیل مى‌دادند و جمعیّتى عظیم بودند كه به آنان "جند الحمراء" یا "لشكر سرخ" مى‌گفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونه‌هایى سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـى‌پـوشـیـدند. عمده لشكر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـكـیـل مـى‌دادنـد. (43) ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـسترى حكومت حضرت على(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت على(علیه السلام) به شمار مى‌آمدند.

قصر ابن زیاد به تصرف مختار در آمد، آنها شب را آنجا ماندند و صبح روز بعد بزرگان و سران قـبایل و مردم در مسجد و مقابل قصر تجمع كردند. مختار خود را براى اداى نماز و سخنرانی در مـسجد و اعلام رسمى پیروزى انقلاب، مهیّا كرد.(44) ظاهرا آن روز، جمعه بوده است. مـخـتـار شـخـصـا نـمـاز را اقـامـه نـمـود و در یك خطبه پرمحتوا و انقلابى، اهداف اصلى قیام را تشریح كرد. فرازی از كلام مختار:

«اى مردم كوفه، من از جانب اهل بیت پیامبر ماموریت یافته‌ام تا به خونخواهى امام مظلوم، حـسـیـن بن على(علیهماالسلام) و شهداى كربلا قیام كنم و انتقام آن عزیزان را بگیرم و تا آخرین نفس، با شدت هر چه بیشتر، این هدف مقدس را تعقیب خواهم كرد.»(45)

مـخـتـار سپس در خطبه دوم نماز، با تاكید و قسم یاد كردن، تصمیم خود را در ریشه‌كن نمودن عمّال ظلم و ستم و قاتلان امام حسین(علیه السلام) اعلام داشت .

در نهایت مختار حكومت خود را تاسیس نمود و قاتلان شهدای كربلا را به سزای عمل خود رساند. كه در مقاله‌ای خاص به نحوه كشته شدن قاتلان امام حسین (علیه السلام) می‌پردازیم.

 

مزار و زیارت نامه مختار

مزار مختار در كوفه، از قدیم الایام جزو مشاهد مشرّفه محسوب مى‌شود. قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل، مـتصل به مسجد اعظم كوفه است.(46) گرچه بناى آن مندرس و قدیمى شـده، اما بـزرگـان شـیـعـه و مـردم قـدرشـنـاس از زیـارت او غافل نیستند.

علامه شیخ عبدالحسین طهرانى(ره) از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصى مرحوم امیركبیر، وقـتـى بـراى تـشـرف بـه عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بناى مزار شریف مختار همت گماشت .

عـلامـه امـیـنـى بـه نـقـل از كـتـاب مـزار شـهـیـد، زیـارتنـامـه‌اى جـالب بـراى مـخـتـار نـقـل مـى‌كـنـد و از ایـن زیـارتنـامـه، كـه شـهـیـد آن را نـقـل كـرده اسـت، معلوم مى‌شود كه قبر مختار از دیرزمان، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز در سفرنامه خود به آن اشاره كرده است.(47)

 

سخنى در باب انتقام مختار از دشمنان

مـخـتـار تـصـمـیـم گـرفـت با تمام قوا، همه مسبّبان حادثه عاشورا را مجازات كند و آنان را به سزاى اعمال ننگین خود برساند. این هدف اصلى مختار بود و در این كار، تا حدى موفق گردید. او بـه نـیـروهـایـش دسـتـور داد در هر مكان و هر زمان، عاملان حادثه كربلا را یافتند؛ به جزاى اعـمـالشـان بـرسانند و به هیچ وجه، به آنان رحم نكنند. این دستور اجرا شد و جمع كثیرى از عـامـلان حـادثـه كـربـلا بـه دسـت عـدالت و انـتـقـام سـپـرده شـدنـد و بـه جـزاى اعمال زشت خود رسیدند.

بـر خـلاف شایعات امویان و بعضى گزافه‌گویى‌ها، در نهضت مختار، فقط قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) و عاملان حادثه كربلا كیفر دیدند و در تاریخ حتى یك مورد تعرض به زنان، كودكان و افراد بى گناه از سوى او مشاهده نشده است، بلكه آنچه از تاریخ به دست مى‌آید این است كه مختار و نیروهایش اصول انسانى و ارزش‌هاى الهى را رعایت مى‌كردند.

دیـنـورى، مـورخ مـشـهـور، نـقل مى‌كند كه پس از كشته شدن ابن زیاد در جنگ خازر، همسر او به اسـارت سـپـاه مـخـتـار درآمـد. ایـن زن اسـیـر نزد ابـراهـیـم (فـرمـانده لشكر مختار) آمد و گفت: امـوال او را بـه غـارت بـرده‌انـد، ابـراهـیـم گـفـت: چـه مـقـدار از امـوال تـو غارت شده است؟ گفت: پنجاه هزار درهم. دستور داد یكصدهزار درهم به او دادند و و او را همراه صد سوار به بصره نزد پدرش رساندند. (48)

امام حسین،‌محرم

البـتـه نـمـى‌تـوان گـفت تمام آنچه مختار و نیروهایش انجام دادند دقیقاً منطبق با موازین شرع و اعـتـقادات شیعه بوده است، اما آنچه مختار نسبت به عاملان فاجعه كربلا انجام داد، واكنش قهرى دسـتـگـاه آفـریـنـش بـا سـتمگران، اجابت نفرین دل‌هاى سوخته خاندان ستمدیده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جوشش طبیعى احساسات در جامعه مسلمانان بود.

توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار مى‌گوید:

تـنـهـا بـرخـورد قاطع و خونبارى كه در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین كار عادلانه مختار است.(49)

 

«... از نو قتلگاه، بلكه قتلگاه‌هاى دیگرى به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاكان و عـزیزان خدا نبودند، دژخیم‌هایى بودند كه دست‌هایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.

امروز وقتى ما داستان كشتار مختار، پسر ابى عبیده ثقفى را مى‌خوانیم، اگر سرى به كتاب‌هـاى حـقـوقـى زده بـاشـیـم، مـمكن است چنان انتقامى را تا حدى خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان كردند؟ یكى را چون گوسفند سر بریدند و یكى را شكم پاره كردند و دیگرى كه تیرى به فـرزنـدى از فرزندان حسین(علیه السلام) افكنده و آن جوان كه دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانى او را شكافته بود، همان كیفر دادند، دیگرى را در دیگ روغن جوشان افكندند و دست و پاى آن یكى را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روى آن گـذراندند، چنانكه نوشته‌اند، تنها یكجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را، كه در قتل حسین و یاران او شریك بودند، طعم اینگونه كیفرها چشاندند؛ ما ایـن داسـتـان‌هـا را مـى‌خـوانیم و در آن نوعى قساوت مى‌بینیم، اما باید دانست كه قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره كردار پیشینیان درست نیست.

شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، حفص ـ پسر او ـ خولى، سنان و دهها تن از سران لشكر كـوفـه كیفرها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نكرد و این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود.»(50)

ایـن، تـازه عذاب دنیوى آن نابكاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروى، كه جلوه‌اى كامل از قهر الهى را به نمایش مى‌گذارد، بسیار افزونتر و كوبنده‌تر از این‌ها است .

«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَىَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(51)

و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):

« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَى الْمَظْلومِ؛ روز ستمدیده بر ستمكار سخت‌تر است از، روز ستمكار بر ستمدیده.(52)

 

سایت تبیان

  مهری هدهدی

 

پی‌نوشت‌ها:

1- تـاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، ج 6، ص 7؛ تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یـعـقـوب، ج 2، ص 258؛ كـامـل فـى التـاریـخ، ابـن اثـیـر، ج 4، ص 163؛ بـحـار الانـوار، محمدباقر مجلسى ،ج 45، ص 350.

2- مـعجم قبائل العرب، عمر رضا كحاله، ج 1، ص 148- 149؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، ج 8، ص 303.

3- بحارالانوار، ج 45، ص 350؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 171.

4- بـحـارالانـوار، ج 45، ص 345؛ قاموس، محمد بن یعقوب فیروز آبادى، ج 1، ص 257؛ وفیات الاعیان، ابن خلكان، ج 4، ص 172.

5- بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال كشى، ص 127.

6- مروج الذهب، ج 2، ص 315؛ انساب الاشراف، ج 6، ص 375.

7- الغـارات، ابـراهـیـم بـن مـحـمـد ثـقـفـى، ج 2، ص 517؛ كامل ابن اثیر، ج 2، ص 433.

8- انساب الاشراف، ج 6، ص 375؛ بحارالانوار، ج 45، ص 350.

9- همان .

10- مـقـتـل الحـسـیـن، عـبـدالرزاق موسوى مقرم، ص 167؛ حیاة الامام الحسین، باقر شریف القرشى، ج 3، ص ‍ 454.

11- الاعلام، خیرالدین الزركلى، ج 8، ص 70.

12- بحارالانوار، ج 45، ص 352.

13- الارشاد، ص 205؛ تاریخ طبرى، ج 5، ص 355.

14- انساب الاشراف، ج 6، ص 376.

15- كامل ابن اثیر، ج 4، ص 169.

16- تـاریـخ طـبـرى، ج 5، ص 381؛ كـامـل ابـن اثـیـر، ج 4، ص 36.

17- مقتل الحسین(ع) ، ابى مخنف، ص 268-270.

18- انـسـاب الاشـراف، ج 6، ص 376- 377؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 116؛ مقتل ابى مخنف، ص 271؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 249.

19- كامل ابن اثیر، ج 4، ص 169-170.

20- بحارالانوار، ج 45، ص 356.

21- انساب الاشراف، ج 6، ص 379.

22- مـروج الذهـب، ج 3، ص 74؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 172؛ تاریخ طبرى، ج 5، ص 579.

23- تاریخ طبرى، ج 5، ص 580؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.

24- تـاریـخ طـبـرى، ج 5، ص 581 و ج 5، ص 58؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.

25- كامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.

26- تاریخ طبرى، ج 5، ص 580؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 172.

27- البدایة و النهایة، ابن كثیر، ج 8، ص 270.

28- كامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.

29- تاریخ طبرى، ج 6، ص 7؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 211.

30- بحارالانوار، ج 45، ص 365.

31- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.

32- همان، ج 4، ص 170.

33- تاریخ طبرى، ج 6، ص 15؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 215.

34- انساب الاشراف، ج 6، ص 386؛ تاریخ طبرى، ج 6، ص 16؛ بحارالانوار، ج 45، ص 364- 365.

35- تاریخ طبرى، ج 6، ص 32؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 226.

36- تاریخ طبرى، ج 6، ص 20؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 218-210.

37- تاریخ طبرى، ج 6، ص 13؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 214.

38- تنقیح المقال، مامقانى، ج 3، ص 206؛ بحارالانوار، ج 45، ص 365.

39- تاریخ طبرى، ج 6، ص 14؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 214 .

40- تاریخ طبرى، ج 6، ص 20؛ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 218.

41- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 265؛ فروع كافى، ج 5، ص 47.

42- مقاتل الطالبیین، ص 93.

43- الاخبار الطّوال، احمد بن داود دینورى، ص 293.

44- تاریخ طبرى، ج 6، ص 32.

45- تاریخ طبرى، ج 6، ص 32، مصر.

46- تنزیه المختار، ص 14 ـ 13.

47- رحله، ابن بطوطه، ص 232.

48- اخبار الطوال، ص 296.

49- اهل بیت، توفیق اعلم، ص 517 .

50- پس از پنجاه سال پژوهشى تازه پیرامون قیام امام حسین(علیه السلام)، سید جعفر شهیدى، ص 193ـ  194.

51- شعراء، آیه 227.

52- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، ص 401، قصار 241.

استاد سیدجعفر شهیدى(ره) نیز در این باره مى‌گوید:

 

 

پـاسـخ صـریـح و قـاطـع امـام، تـكـلیـف را روشن كرد و سران شیعه شاد شدند و با خود گفتند: امام و محمد حنفیّه به ما اجازه قیام دادند.(38) آنان به كوفه بازگشتند و به مـخـتـار بـشـارت دادنـد و او را از مـاجـرا آگـاه سـاخـتـند و مختار با شادى گفت: " الله اكبر، مرا ابـواسـحـاق گـویـنـد. بـرخـیـزیـد و دسـت بـه كـار شـویـد و شـیـعـیـان را آمـاده قـیـام كنید."(39)

 

 




ارسال توسط صمد صفی خانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 135
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 135
بازدید ماه : 371
بازدید کل : 36006
تعداد مطالب : 35
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content